بارانباران، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره
آرمانآرمان، تا این لحظه: 4 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

قطره باران

باران ببار که من تشنه باریدنت هستم...

آرمان در مدرسه

امروز سومین روز بود که آرمان خوشحال و با رضایت رفت مدرسه 😊 من کلی ذوق کردم ... امروز بدون گریه وارد شد، رفت یه طرف نشست و با من خدا حافظی کرد ! و به بچه های دیگه نگاه می کرد ! من هم خوشحال شدم هم یه کمی دلم سوخت چون هنوز بلد نیست با بچه ها بازی کنه و نمیتونه باهاشون حرف بزنه. ولی خوشحالم چون میگفت مدرسه خوبه ! این یعنی داره کم کم ارتباط بر قرار میکنه 🥰 نظر تو چیه قشنگ ؟ ...
30 شهريور 1401

بولینگ

سلام عزیز دلم،❤🥰 خوبی قشنگم ؟!  دیروز سه تایی یه کوچولو رفتیم بولینگ! جات رو خیلی خالی کردم، یاد ایران افتادم که با هم رفتیم !🥺 اول کفشا مون رو عوض کردیم و کفش مخصوص پوشیدیم، بعدش این آرمان از اون اول گفت من من من ! و اصلا به من و علی مجال نداد بازی کنیم! 😜 یه سرسره هم واسه بچه ها گذاشته بودند برای پرتاب توپ.اونو گذاشت وسط هی پشت هم توپا رو میذاشت روی اون و مینداخت😆 همش باید دنبالش می دوییدیم که توپ سنگین بر نداره و روی پاش نیوفته!!!  خلاصه فیلمی داشتیم از دستش! 🤪 ...
27 شهريور 1401

خانه erazm

باران قشنگم اینجا خانه ارزم erazm هست، یه موزه بود که ما چند وقت پیش رفتیم و من یادم رفت بهت بگم و عکساش رو بزارم ! 😜 الان که داشتم تو گالری میگشتم تا برات عکس پیدا کنم این دو تا رو دیدم. حدود دو هفته پیش بود. و متاسفانه من نتونستم عکس خوبی بندازم . واقعا جای تو خالی بود میتونستی کلی عکسای باحال بندازی. یه خانمی بود که مسئول بود و در باره اونجا توضیح می‌داد و گروه بزرگی بودند که به توضیحات گوش میدادند و من همش حواسم به آرمان بود که شیطونی نکنه و سر و صدا به پا نکنه‌ چون خیلی زود حوصله اش سر رفته بود و همش به من می‌گفت مامان دیره ! مامان دیره! یعنی دیر شده و باید بریم!آب می خواست ن...
24 شهريور 1401

آرمان و جاز !

آرمان در حال جاز زدن ! 🤣 هر موسیقی که میشنوه و خوشش میاد بدو بدو میره لگن ها رو میاره و شروع میکنه به ساز زدن 🤣🤣🤣 ...
22 شهريور 1401

لحظه خدا حافظی

 امروز زمانی که با هم تلفن صحبت میکردیم، تلفن قطع شد. تو داشتی برام از خاطرات روزای آخر با هم بودنمون تعریف میکردی... با جرئیات... خیلی حالم دگرگون شد، تلفن که قطع شد رفتم بغل علی زار زار گریه کردم ... آخر تیر برای من و تو چقدر درد ناکه ... و یادآوریش سخت تر . ولی به زودی می‌گذریم ازش، تبدیل به خاطرات خوب میشه ... آمین  این عکس لحظه خدا حافظی مونه ... ...
21 شهريور 1401

☕️

امروز زنگ زدم جواب ندادی ، کجا بودی عسل؟ تو این حال بهت زنگ زدم ، تو بالکن داشتیم قهوه میخوردیم ، هوا خیلی خوب بود . ناخن ها رو داری ؟ به عشق تو موندن ها ! ! !  ...
16 شهريور 1401

باران و دورا

باران زیبای من به اندازه تمام دنیا دلتنگتم، فکر کردن به تو برام دل گرم کننده ترین اتفاقه. یاد صدات که میفتم یواشکی یه لبخند رو لبم میشینه. یاد آغوشت که نگو ...همش تصور می‌کنم بغلت کردم و اون لپ نرمت رو میبوسم. چه حالی میده ... وصف العیش، نصف العیش 😊😊😊 فکرش  هم قشنگه ... من باور دارم ، یقین دارم به با هم بودنمون... به زودی اتفاق میوفته. فکر می‌کنم که اتفاق بیوفته. به زودی باران میاد پیش ما ... آمین  من قربون این سلفی گرفتنت بشم عسلم  باران  این کیف دورا رو یادته ؟ همیشه همه جا با خودت میبردی، همیشه اول دورا میشست بعد باران،  مواظبش بودی، به من هم تاکید میکردی...
16 شهريور 1401

آرمان و دکتر گوش حلق و بینی !

دیروز رفتیم دکتر گوش و حلق و بینی، کلینیک گوش و حلق و بینی. گفت خوبه خدا رو شکر ولی مواظب باشید ممکنه دوباره مریض بشه، چون فشار پشت گوش داره 😬😬 مدرسه ها هم باز شدند یعنی دوباره مریضی و تب باز خواهد گشت ! 🙄🙄🙄 ...
12 شهريور 1401

بازارچه محلی

قشنگ ترینم درچه حالی ؟ من که در حال انتظار ! یه لحظه احساس کردم یه چیزی تو قلبم داره فرو میره ، این موزیک منو حسابی غمگین میکنه، رضا بهرام ! غمگین میکنه آدم رو 😔 خیلی دلم می خواست که تو این لحظه ها کنارم بودی ... اینجا یه بازارچه محلی هست تو میدان آینه به قول تو ! به مناسبت آخر تابستون و شروع سال تحصیلی جدید .  آرمان حسابی بازی کرد، منم سعی کردم از همه چی برات عکس بگیرم عشقم ❤ ...
8 شهريور 1401
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به قطره باران می باشد